طرز رفتار یک وکیل دادگستری : در دانشکده های حقوق به ما می آموزند که «چگونه حقوقی فکر کنیم اما اینکه چگونه حقوقی عمل کنیم » موضوعی کاملاً متفاوت است.
آنچه افراد برای مشورت گرفتن یا وکالت دادن مطرح می کنند. مجموعه ای پیچیده از واقعیتهاست که با انگیزه ها و احساسات شخصی ایشان آمیخته شده است و بنابراین با سؤالات امتحانات دانشکده حقوق که از یک سو معمولاً فقط به یک درس و در نتیجه یک قانون مربوط است و از دیگر سو به نحو منظم و منطقی تنظیم شده، کاملاً فرق دارد.
وکیل باید در یک مشاوره نه چندان دراز مدت، که بین ۲۰ تا ۶۰ دقیقه طول می کشد به واقعیتها دست یابد، میزان پیشرفت کار را ارزیابی کند و نسبت به قبول یا عدم قبول دعوا تصمیم بگیرد.
چه خطاهایی بیشتر رخ میدهد؟
خطاهای عمده و تخصصی را در متن مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد.
در اینجا به بیان پاره ای خطاهای اساسی که ضمن مشاوره ها حادث میشود و مختص وکلا هم نیست بلکه پزشکان و مدیرانی نیز که وقت کافی برای اندیشیدن به روشهای مذاکره و مشاوره ندارند مرتکب آنها میشوند، اکتفا میکنیم:
۱. پیشداوری
معمول ترین اشتباه آن است که وکیل گرفتار اولین برداشت و استنباط خود از آنچه موکل میگوید بشود و این تمرکز بر دیدگاه اولیه او را از توجه به دیگر گفته ها و مالاً جنبه های حقوقی دیگر قضیه منصرف کند و باز دارد.
در نظام حقوقی ما حکم بسیاری از موارد در قوانین نه چندان مرتبط می آید؛ حتـى قـوانین بودجـه هـم گه گاه حاوی ضوابط غیر بودجه ای هستند.
بنابراین وکیل باید به شدت از این پیش داوری برحذر باشد و تصمیم گیری را به بعد از شنیدن تمامی سخنان طرف موکول کند .
2- فراموش کردن آداب عادی ملاقاتها
برخی وکلای جوان و تازه کار نکاتی مثل برخاستن از صندلی و خوشآمدگویی به موکل را فراموش میکنند یا نادیده می گیرند. حال آنکه رعایت نکردن این گونه آداب اثر بسیار بدی در ذهن طرف باقی می گذارد و در حافظه او باقی می ماند.
3- مشخص نبودن خواسته اصلی موکل
این مشکلی است که بسیاری از وکلا با آن مواجه هستند و از اینکه موکل آنچه را واقعاً میخواهد روشن نمیکند، گله دارند. یکی از هنرهای مصاحبه یا مشاوره این است که به اصطلاح با «زبان سیمرغ» یا «روش مامایی سقراط» هم شده در پایان جلسه مصاحبه خواسته واقعی و اصلی موکل را دریافته باشیم.
۴ -استفاده از زبان و اصطلاحات حقوقی
برای تشریح و توضیح مطلب برای موکل باید از زبانی استفاده کرد که برای او قابل فهم باشد چه بسا آنچه برای ما بسیار معمولی و ساده است برای طرف مصاحبه کاملاً غیر قابل درک باشد.
۵- ابهام در توافقات انجام شده با موکل
وکلای جوان توجه ندارند اقدام یا اقداماتی که برای حفظ یا گرفتن حقوق موکل قرار است انجام دهند باید با ذکر جزئیات مکتوب شود.
۶. بازجویی از موکل
باید به یاد داشته باشیم مصاحبه با موکل به معنی بازجویی از وی نیست. به عبارت دیگر هر چند در پایان جلسه مصاحبه باید به همه جزییات موضوع مورد نظر دست یابیم ، اما این به مفهوم آن نیست که سؤالات ما به نحوی باشد که بازجویی در کلانتری یا بازپرسی را تداعی کند.
7-عدم اختصاص زمان کافی برای مصاحبه
همه وکلا از اینکه ضمن رسیدگی به طور ناگهانی با مطلب غیر مترقبه ای مواجه شوند میترسند اما بسیاری ازآنها زمان کافی را برای مصاحبه با موکل و تسلط کامل بر جزییات مطالبی که او مطرح میکند اختصاص نمیدهند. حال آنکه صرف این وقت وکیل را از تلفن های مکرر و توضیح خواستن های بعدی بـی نـیـاز خواهد کرد.
……………………………………………………………
طرز رفتار یک وکیل: وکیل باید روش وادار کردن موکلین گوناگون را به تشریح آنچه واقعاً میخواهند فرا گیرد؛ این روش را گوش دادن فعال می گویند.
بدیهی است وکیل باید محدودیتهای زمانی کار خود و دفترش را – بدون منتقل کردن احساس ناشی از این محدودیتها به موکل – رعایت کند. به موکل باید این احساس القا شود که در نهایت اعتماد و آسودگی و بدون اینکه کلامش قطع شود میتواند ماجرای خود را در محیطی کاملاً ایمن و به طور کاملاً محرمانه بیان کند.
بدیهی است به این اهداف به آسانی نمیتوان دست یافت اما مطالعه و بررسی مرحله اول مصاحبه و مشاوره – یعنی « گوش دادن » شاید به حصول این نتیجه کمک کند.
۱. خوشآمدگویی، معرفی و تعارف به نشستن: بهتر است وکیل از پشت میزش بیرون بیاید و به استقبال موکلی که وارد اطاق شده برود و سپس با معرفی خود هر چند که قطعاً موکل او را می شناسد، باعث شود موکل خود را به طور کامل معرفی کند.
سپس موکل با نهایت احترام دعوت به نشستن بشود. رفتار وکیل با همه موکلین، صرف نظر از موقعیت اجتماعی و مالی – و في الجمله طبقاتی آنها – باید یکسان باشد و حداقل ها را در مورد همگان رعایت کند.
دادن کارت ویزیت وکیل در این مرحله به موکل قابل توصیه است.
۲- آغاز صحبت موکل با سؤال آغازین وکیل : پنج دقیقه اول گفت و گوی وکیل با موکل همانند پنج دقیقه اول گفت و گوی «روانکاو» با بیمار بسیار مهم است.
برخی وکلا، منجمله وکلایی که سابقه نسبتاً طولانی دارند به محض اینکه موکل آغاز سخن میکند با طرح سؤالات پیاپی سعی می کنند موضوع گفت و گو را به آنچه از نظر حقوقی معتبر و قابل طرح میدانند محدود کنند.
این روش قابل توصیه نیست چون از یک سو امکان بیان مافی الضمیر را از موکل میگیرد و از دیگر سو اگر وکیل در برداشت اولیه خود از قضیّه اشتباه کرده باشد وقت بسیاری را با سؤالات بیهوده و بی نتیجه تلف خواهد کرد و بعد باید راه رفته را دوباره بپیماید.
آنچه موکل در فرمی تحت عنوان علت مراجعه به وکیل مینویسد لزوماً به طور دقیق آن نیست که به خاطر آن به وکیل مراجعه کرده است. زیرا افراد از چیزی گفتن یا نوشتن بسیاری مطالب جز به وکیل دادگستری ابا دارند و آنچه در فرم مینویسند صرفاً به منظور رفع تکلیف است.
سؤالاتی که ما از موکلین می کنیم دو نوع است «پرسشهای باز»و «پرسشهای بسته»
گونۀ اول پرسشی است که موکل آن گونه که خود میخواهد و میداند به آن پاسخ می دهد.
پرسش نوع دوم به گونه ای طرح میشود که موکل باید براساس آنچـه کـه وکیل می خواهد به آن پاسخ دهد.
ما طرح سؤالاتی از نوع اول (پرسش های باز) را توصیه می کنیم زیرا از خلال پاسخها به نتایج قابل قبول میتوان رسید اما پرسش های نوع دوم در بدترین حالت وکیل را به بیراهه میبرد و در بهترین حالت باعث اتلاف وقت میشود.
مثال: وقتی به موکل می گوییم مشکل چیست؟» یا «چه کمکی از من ساخته است؟» یا «بفرمایید من گوش میدهم»؛ «پرسش باز» مطرح کرده ایم.
بعد از این پرسش باید سکوت کنیم تا موکل مطالبش را آزادانه بگوید. بی گمان در پایان سخن او دقیقاً در می یابیم خواسته اش چیست اما اگر از ابتدا بر مبنای اطلاعات ناقصی که منشی دفتر به ما داده یا از فرم تنظیمی موکل دریافته ایم این گونه آغاز کنیم مشکل شما با شوهرتان چیست که میخواهید جدا شوید؟» «پرسش بسته ای را مطرح کرده ایم که از این پیش فرض ناشی شده که منظور موکل از موضوع خانوادگی که به منشی در زمان تعیین وقت گفته و یا در فرم نوشته است؛ همانا تقاضای طلاق است.
بنابراین انتظار داریم صحبت موکل در مسیری که ما تعیین کرده ایم ادامه یابد اما بعد مدتی اتلاف وقت و احیاناً پس از طرح چند سؤال دیگر متوجه میشویم طلاق قبلاً واقع شده و مدتها از آن گذشته است و علت مراجعه موکل مسأله حضانت طفل مشترک یا هزینه نگهداری اوست.
در مورد مرحله اول گوش دادن نتایج زیر از بررسی های آماری حاصل شده است:
اولاً – هر چه برای مرحله اول وقت بیشتری صرف شود، در مراحل بعدی حل مشکل موكّل مضطرب و پریشان حالی را کـه همواره نگران عدم درک وکیلش از خواسته و مسأله اوست، تسهیل خواهد کرد.
ثانیاً – هر چه برای مرحله اول وقت بیشتری صرف شود باعث صرفه جویی در وقت برای شنیدن مطالبی خواهد شد که موکل در ابتدا طرح نکرده و یا به طور ناقص مطرح کرده است.
ثالثاً – توجه کامل به موکل و گفتارش در این مرحله و فرصت کافی دادن برای سخن گفتن به او به وکیل این امکان را میدهد که مجموعه کاملی از موکلین با خواسته های گوناگون و گفته های متنوع واشارات غیر کلامی – که ما در زندگی عادی با آنها مواجه متنوع و هستیم – داشته باشد.
رابعاً – مجال صحبت به موکل دادن وکیل را در نظر او به فردی تبدیل میکند که بدون پاسخ دادن به پرسشهای بیشمار میتوان راز دل با او گفت و با وی ارتباط برقرار کرد.
خامساً – این گونه ارتباط تسلط وکیل بر کار را کم نمیکند زیرا او در دفتر خود سررشته امور را در دست دارد و قادر است هر زمان که احساس کرد مطالب غیر مرتبط گفته میشود، کلام موکل را قطع کند.
سادساً – نکته شگفت انگیز اینکه ثابت شده موکلین ندرتاً در مصاحبه سخنان غیر مرتبط میگویند بلکه واقعیت این است که آنچه میگویند و نامربوط به نظر میرسد در واقع ارتباط کامل با موضوع دارد اما وکلا در این مرحله ممکن است متوجه این ارتباط نشوند.